زندگی برتر

پرسش و پاسخ و مشورت درباره خانواده، مسائل شخصی، همسر، ازدواج، مسائل اجتماعی و ...

چند تا سوال در مورد ازدواج موقت

  • ۱۷:۰۶

سلام


برای من چند تا سوال در مورد ازدواج موقت (صیغه) پیش اومده که ممنون میشم جواب بدین.
میگین پسرای مجرد چون به خاطر تحصیل و شغل و مسکن نمیتونن ازدواج کنن و برای اینکه گناه نکنن خودارضایی نکنن!و زنا نکنن! پس باید راهی باشه برای جواب دادن به نیازشون!

 

خب این سوال برای من پیش میاد که دخترا که زودتر از پسرا به بلوغ میرسن و زودتر از پسران این نیاز رو احساس میکنن خودتون هم در وبلاگ تون شاهدین که متاسفانه تعداد دخترانی که بر اثر فشار این نیاز مبتلا به خود ارضایی شدن کم نیستن پس تکلیف این دخترا چی میشه؟ایا باید همچنان گناه خود ارضایی رو ادامه بدن یا خویشتن داری کنن؟

چرا خانواده ها بر مهریه زیاد اصرار دارند ؟

  • ۱۶:۰۵

چرا بعضی از خانواده های دختر دار به مهریه زیاد اعتقاد دارند ؟


زوجینی را دیدم که بعد از آزمایش و دست کردن حلقه ازدواج به دلیل اصرار زیاد پدر و مادر زوجه بر مهریه زیاد از ثبت ازدواجشون در اون جلسه خودداری کردند و مادرش گفت یا آنچه من میگویم یا اینکه به هم میزنیم.


بعد از یکی دو روز پدر و اقوام زوجه که دیدند قضیه جدی است واسطه فرستاده بودند که هر چه شما بگین چون می دیدند که بین اقوام و آشنایان اسم گذاشتن و کنار کشیدن برای اونا بد است اما پسر زیر بار نرفت و به هم زدند . غیر از اینکه پسر کار خوبی انجام نداد که اسم روی دختر مردم گذاشتن و به هم زدن کار خوبی نیست و ...

پایان رابطه عاطفی چه تاثیری بر دخترها می گذارد؟

  • ۲۱:۵۲

سلام دوستان


من یک سوالی داشتم که ممنون میشم خانم های محترم من رو راهنمایی کنن.


جهت امر خیر، از طریق خانواده ام با دوست خواهرم آشنا شدم و با زیر نظر دو خانواده صحبت هایی را برای آشنایی داشتیم اما این صحبت ها برای اون بود که ببینیم اگه اشتراک ها هست برای خواستگاری اقدام کنیم


مدت آشنایی ما 4-5 ماه بود و فقط 4 بار ملاقات حضوری داشتیم و باقی بصورت تلفنی و پیامکی.اشتباهی که من کردم (که دلیل آن بی تجربگی من بود) آن بود که خیلی زود به دختر گفتم که شما را پسندیدم و انتخابتان کردم اما با گذشت زمان و بهانه هایی که خانواده آنها آوردن و شناخت بیشتر، بعد از 4-5 ماه به ایشان گفتم که نسبت به این موضوع دلسرد شدم و عذر خواهی کردم.هر چند که چند باری به ایشان گفته بودم که موضوع ما 50-50 هست.


*** اما فکری که خواب را از سرم برده این است که ایشان گفتند که :


--این موضوع برایشان فاجعه است و من نگرانم که آیا گذشت زمان حال ایشان را بهتر می کند؟


-آیا دختران بعد از جدایی، با یادآوری آن پسر خیلی اذیت میشوند؟


آیا برای خواستگار بعدی با مشکل مواجه نمیشن؟(به عبارتی می تونن حرف های محبت آمیزی که بین ما زده شد را فراموش کنند)

 

با تشکر از همه خواهرای خوبم

چیکار کنم عشقم عاشقم بشه؟

  • ۱۵:۵۶

سلام

خیلی وقت میشه دارم با یه مشکل بزرگ دستو پنجه نرم میکنم که زندگیمو به آشوب کشیده همین دیشب که داشتم توی گوگل دنبال مشاوره میگشتم با سایت شما آشنا شدم خیلی خوشحالم که سایت شما رو پیدا کردم خیلی خوشحالم بالاخره یک یا چند نفر میتونن دردمو بشنون و بهم کمک کنن
حدودا یک سال پیش با یه دختر خانمی آشنا شدم اون دختر خانم اون موقع ها عاشق یکی از اقوامشون بود روابط خانوادگشون با اون خانواده طوری بود که حد اقل هفته ای دوبارپسره رو میدید و الانم میبینه ولی اون فرد نمیخواستش حتی یه دفعه هم بهش و عشقش اهانت کرده بود هرشب برام دردودل میکرداز عشقش برام میگفت یکی دو ماه گذشت کم کم بهش علاقه مند شده بودم این موضوع رو بهش گفتم اون عکس و عمل خاصی نشون نداد بعد از چند مدت گفت اونو فراموش کردم منم خیلی خوشحال شدم چند مدت گذشت عاشقش شدم بهش گفتم که عاشقش شدم ولی اون جز شکه شدن هیچ عکسو العملی نداشت
گذشت و گذشت تا امروز
اون اولین کسیه که وارد زندگیم شده و عاشقش شدم اینو خودشم میدونه
من توی این مدت از هیچی دریغ نکردم از هیچ احساسی دریغ نکردم هرشب احساساتمو به پاش ریختم کادو گرفتم هرکاری کردم هرچیزی کم داشت تا اونجایی که توان داشتم سعی کردم براش بگیرم هرکاری کردم که رابطمون بهترین و زیباترین رابطه دنیا باشه الان اگه بیاین در کمدمو باز کنین میینین پر از کادو هایی هست که نتونسته ازم بگیره
تو این مدت از صبح تا شب باهاش بودم یعنی از صبح تا شب به هم پیام میدادیم از صبح بخیر تا شب بخیر

همین چند روز پیش گفت باید از هم جدا باشیم تا امتحاناتم تموم شه ولی من گفتم طاقت ندارم شب ها موقع خواب بهم پیام بده چند دقیقه ای باهم باشیم اونم قبول کرد ولی میبینم بعضی روز ها هم که درس نمیخونه باز بهم پیام نمیده و فقط شب ها واسه نیم ساعت بهم پیام میده
هرموقع براش حرفای احساسی میزنم یا میگه شرمنده ام که در جواب احساساتت جوابی ندارم یا بیشتر مواقع بحثو عوض میکنه
بعضی شب ها دلش واسه عشق قدیمیش تنگ میشد من میفهمیدمو به روی خودم نمیاوردم همین چند هفته پیش هم یه شب حالش خوب نبود اینقدر التماسش کردم که بالاخره گفت دلش بیتاب اون شده
میگه فراوشش کرده ولی دست خودش نیست که بیتابش میشه میگه اگه با یه دشمن هم سه سال بجنگی گاهی دلت برا اون دشمنه تنگ میشه
من از لحاظ چهره و بدنی هیچی کم ندارم
فوقش اگه بخواد حرف احساسی بهم بزنه اونم وقتی میخوایم واسه چند روز از هم دور باشیم بهم میگه دوستت دارم وقتایی که سر علاقه مندی اون نسبت به من بحثمون میشه میگه خودت میدونی چقدر بهت عادت کردم و وابسته شدم ولی عاشقی نه عاشق شدن واسه من یه دفعه بوده که از من گذشته
حاضرم هرکاری کنم که عاشقم شه حاضرم زندگیمو بدم که عاشقم شه حاضر جونمو فداش کنم که عاشقم شه ولی...
هرشب دست به دعا میشم التماس خدا میکنم ولی نمیدونم حکمت خدا چیه

می خوام از دختری خواستگاری کنم ولی می ترسم جواب رد بشنوم

  • ۲۱:۴۹

سلام.تو رو خدا بچه ها کمکم کنید
پسری 25 ساله ام و بیشتر شرایط ازدواج از قبیل: تحصیلات، کار آبرومند، فرهنگ بالا، روابط اجتماعی خوب، تیپ و قیافه خوب، و به قول دوستام با کلاس هم هستم!! اما شرایط مالی خوبی نداریم و در منطقه متوسط شهر مستاجریم! اما کاملا با آبرو با فرهنگ...2 ساله با دختری در محل کام آشنا شدم که روابطمون فقط یک خورده از یک همکار بیشتره در حد دوستیهای زمان دانشگاه! به ایشون علاقه دارم اما اون وضع مالی خونواده اش از ما بهتره (خیلی ثروتمند نیست) اما خونه اشون تو بهترین محله شهرمونه! برای همین میترسم علاقه امو بهش بگم،ترسم بیشتر از اینکه جواب رد بشنوم از اینکه همون دوستی کاملا پاکمون هم از بین بره، چون منو خیلی قبول داره و همیشه میگه تو مثل داداشمی!! همه دوستام و خانواده ام اصرار دارن که بهش بگو! و من فقط به خاطر اختلاف سطح مالی و محل زندگی میترسم که برم جلو...با خودم میگم:دختری که اینقد شرایط خوبی داره،چرا باید با من ازدواج کنه؟! صد نفر بهتر از من هستن! کمکم کنید نمیتونم ازش بگذرم.

Designed By Erfan Powered by Bayan