زندگی برتر

پرسش و پاسخ و مشورت درباره خانواده، مسائل شخصی، همسر، ازدواج، مسائل اجتماعی و ...

تجاوز به دختر 15 ساله

  • ۱۴:۰۹

من 23 سالمه و از 15 سالگی بهم تجاوز شد ولی به خانواده ام نگفتم ولی همیشه ترس ازین داشتم که بی آبرو بشم . حالا هم نمی دونم از کجای قصه شروع کنم ولی الان نه راه پس دارم نه طاقت ادامه دادن . تو 17 سالگی به پسر خاله مادرم که از بچگی هم بازی بودیم حقیقتو گفتم . .. و... 5 سال ازم بزرگتره و الان 6 ساله که باهاش رابطه دارم تنها تفاوتمون با یه زن و شوهر عادی اینه که زیر یه سقف نیستیم چون باکره نبودم صیغه اش ام . 
چندین بار از خانواده ام خاستگاری کردن ولی قبول نمیکنن وگرنه الان همه چیز رسمی شده بود و من آرامش پیدا میگردم . 

از اول اشتباه از خودم بود که اعتماد کردم ولی دوستش داشتم ،اونم تشنه امه و حاضره برام بمیره . نه میتونم فراموشش کنم نه راهی هست که ما علنی ازدواج کنیم. من کارشناس ارشدم و اونم کارمند شرکت و حقوقدانه بسیار عاقل و فهمیده است و باهوشه . هنوزم همون حسی رو که شش سال پیش به هم داشتیم رو داریم و عاشق همیم .با اینکه همه فکر میکنن مجردم ولی تجربه یه زن کامل رو دارم جالبش اینجاست که کل خانواده من هم تو حیطه پزشکی درس خوندن و تحصیل کرده ان. اما اعتقادات مذهبی سختی دارن . تا حالا 8 تا خاستگارمو بخاطرش رد کردم ولی خانوادم نمی فهمن و تا حرفشو می زنم کتکم می زنند. نمیدونم تا کی میتونم ادامه بدم ... جای من بودید چیکار میکردید؟ 
شش سال با ترس و لذت تو آغوشش بودم . وقتی به عقب بر میگردم باورم نمیشه چیکار کردم ..... 

بازم بهتون سر میزنم امیدوارم جوابم رو زودتر بدید ...

 
 

پاسخ های کاربران:


دوست:

چطوری صیغه اش شدی ولی بابات خبر نداره!!!!
عزیز من سرت کلاه گذاشته 6ساله که ارتباط نامشروع باهم دارید بعد اونوقت ایشون فهمیده است نه عزیز من، من خودم پسرم میدونم این شرایط رو خوب میفهمم شاید همدیگه رو دوست داشته باشید ولی مطمئن باش دوست داشتن اون فقط هوس هوس ...!
اگر واقعا دوست داشت در خونتون رو از پاشنه در میاورد تا رضایت پدر و مادرتو بدست بیاره نه اینکه 6 سال رابطه نامشروع داشته باشه اونم با کلاه شرعی به اسم صیغه که اگر رضایت پدر نباشه یعنی پوچ...
تنها راهنماییم اینه که رابطتون رو قطع کنی اون پسر فقط داره ازت سوء استفاده میکنه و خودشو ارضاء میکنه
انشاءالله که بتونی راه درست رو تشخیص بدی و عاقبت بخیر بشی!

 


گمنام:

راستی فراموش کردم بگم درسته باکره نیستید اما این عدم باکرگی بدلیل ازدواج نبوده بخاطر یک رابطه نامشروع بوده که این اتفاق افتاده پس بنابراین دلیل نمیشه که بدون اذن پدر صیغه کنید چون به هیچ عنوان این صیغه جایز نیست و شما و فامیلتون نامحرم هستید.
همیشه دختر برای ازدواج اول باید اذن پدر یا قیم و ... داشته باشه!

 


ثنا:
به نظرم تاحالاخدا خیلی دوست داشته که این قضیه لو نرفته وتو تونستی تا حالاشم با آبرو زندگی کنی.دست دست نکن تا پسره می خوادت عقد دائم کن هرجور شده به نظرم اگه به مادرت مسئله رو بگی (نه کامل کامل)واسه حفظ آبرو هم که شده نه نمیگن اینجوری احتمالا درصد زیادی ازمشکلاتت حل میشه .موفق باشی
 

یاس:

سلام
دوست عزیز شما به خانوادتون نتونستید موضوع تجاوز رو بگید، بعد چطور تونستید به یه پسر خیلی جوون این موضوع رو بگید؟از نظر قانونی ازدواج و صیغه ی شما با اون آقا نیاز به اذن پدر داره یعنی قانوناً شما دوشیزه محسوب میشدید و اصلاً من نمیدونم چطور به عقد موقت ایشون در اومدید، امیدوارم حداقل قانونی اقدام کرده باشید و گواهی ازدواج موقت داشته باشید. امیدورام ناراحت نشید ولی این آقا به جای راهنمایی شما از باکره نبودن شما به نفع خودشون استفاده کردند. اگر همون موقع موضوع رو به خانوادتون می گفتید خیلی بهتر بود. الان هم اشتباه 6 سال پیش رو تکرار نکنید و هر چه سریعنر جریان رو به خانوادتون بگید، گفتنش خیلی سخته، میتونید از یه مشاوره بخواید موضوع رو به نحوی به اطلاعشون برسونه. اما اینجوری یا در تصمیمشون تجدید نظر میکنن، و یا نهایتاً اگر باز هم این آقا رو لایق شما ندونستند وقتی خواستگار براتون اومد میگید قبلاً با کسی نامزد بودید و صیغه محرمیت خونده بودید، اما به هم خورده، وگرنه مجبورید به همسر آیندتون دروغ بگید و بعدها خدای نکرده خودتون و خانوادتون بی آبرو بشید.

 


شیوا:

من بگم کارت اشتباه بوده،اب در هاونگ کوبیدنه
چون کاری رو که نباید میکردیو ،کردی.
درسته بهت تجاوز شده، و سن17 سالگیت هم بچه بودیو از رو نادونی یا هرچیزی اومدی به پسر خلت گفتی (خیر سرش اون زمان 22سالش بوده)چرا از این موقعیت سواستفاده کرده(به این ادم میگی مرد باهوشو عاقلیه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!)
حالا که زندگی مشترک مخفیانه دارید باید همه جوره پات وایسه و با مخالفت خونوادت کوتا نیاد
باید مث سریشا بیاد وتو رو خواستگاری کنه
نباید کوتاه بیاد

 


ثمین:

حالا دیگه اتفاقی که نباید میفتاده افتاده
دنبال راه چاره باش
بچه که نیستی خانوادت کتک بزننت
راستش اینجاشو اصلا باور نکردم(خانوادت همه تحصیلات عالیه دارن بعد دختر به این سن و سال رو کتک میزنن؟؟؟!!!)
اگر اغراق بوده که هیچ،نشانگر میزان سردرگمیته اما اگر حقیقت بوده واقعا برای اینجور آدما از خدا عقل و منطق میخوام

عزیزم رابطتت به این شکل غلطه
یا باید رابطتتو تموم کنی که احتمالا میخوای بگی غیر ممکنه
یا باید خانوادتو راضی کنی که اینم آسون نیست

اگر پدرت دلیل قانع کننده ای نداره میتونی بری دادگاه و مجوز عقد بی اذن پدر بگیری

 


23:

خانم تا حالا دقت کردی این پسرخاله مادرتون چرا هنوز که 29 سالشه ازدواج نکرده؟؟؟
وقتی میبینه که شمارو بهش نمیدن یا باید بیشتر پافشاری کنه یا اگر هم نمیشه بره با کسه دیگه ازدواج کنه دیگه از لحاظ مالی هم اون طور که شما گفتید فکر نمیکنم شرایط بدی داشته باشه...
دختر خوب داره میدونی چرا ازدواج نمیکنه چون از سن 22سالگی شما اون رو تامین کردی و دیگه چه نیازی هست بره زن بگیره و بیفته تو خرج و مخارج زندگی مشترک
بله پسر زرنگیه اما از این لحاظ
فقط داره از شما سوء استفاده میکنه اسم این رو نذارید دوست داشتن. آینده تون رو خراب نکنید هرچه سریعتر رابطتون که نامشروع هست رو قطع کنید و به کمک مشاور یا بزرگ فامیل که قابل اعتماد هست به خانوادتون اطلاع بدید.

 


هدی:

دوستان آخه چرا این قدر زود قضاوت می کنید؟
شاید واقعا این پسر هم عاشق بوده.شاید او هم احساساتش درگیر شده.چرا یک جوری صحبت می کنید که انگار فقط دخترا احساس دارن و حتما این پسره که می خواد سوء استفاده کنه؟و کلاهبرداره!
خود این خانم گفت که این آقا داره خواستگاری می کنه ولی خانواده دختر رضایت نمی دن!!!
ای بابا خوبه شماها قاضی نشدین!!!!

خواهر خوبم به نظرم حتما با این آقا برو یک مشاوره خوب و جریان را توضیح بده.بعد شاید مشاوره با توجه به اینکه گفتی خانوادت تحصیل کرده اند جریان را به صورت کمرنگ به خانوادت با سیاست گفت.

اگر هم باز خانوادت قبول نکردن،شاید گفتن حقیقت بهترین کار باشه.البته به نظرم اگه کار به اونجا رسید فقط بگو بهم تجاوز شده و این آقا هم با من مشکلی نداره.اگه خواستی اول فیلم (هیس دخترها فریاد نمی زنند) را برای خانوادت بذار و بعد در فرصت مناسب ماجرای تجاوز خودت را بگو.ولی نگو که با این آقای پسرخاله رابطه داشتی و...
این فیلم که که گفتم ماجرای یک دختریه که در بچگی بهش تجاوز شده ولی نمی تونسته با پدر مادرش در این باره صحبت کنه و تو دلش مونده بوده و باعث خطای این دختر میشه.اگه خانوادت این فیلم را ببینند ممکنه با تجربه ای که از این فیلم بدست میارن برخورد منطقی تری با تو داشته باشن!

 


خودم:

من با توجه به راهمناییهای دوستان بارها از این آقا درخواست جدا شدن و اتمام این ماجرا رو دادم ولی بدتر شد . اون ادعا میکنه بخاطر من تا حالا وایساده و زن نگرفته و عاشق منه و امکان نداره رهام کنه . حتی گفته هر کس بیاد خواستگاریت فراریش میدم .

 


من به دوست:

سلام شاید خیلی دیر شده باشه برای جواب ولی میگم        اقای دوست اجازه پدر وقتی برای صیغه شدن لازمه که دختر باکره باشه نه ایشون ک مورد تجاوز قرار گرفتن..............................................................و شما خانم محترم باید یه جوری به خانوادتون میگفتین

 


hasri:

واى عااامو ببى مردم چه زندگى هایى دارن 

چى بگم ..

من جات بودم اگه یکى باهام اینکارو میکرد خودمو میکشتم

 


مهمان:

یکی بالا گفته بود که چون بکارتت بخاطر تجاوز از بین رفته بازم اجازه پدر لازمه و الان نامحرمید،اما در اینترنتم هست دختر باکره اگر بدون اجازه صیغه بشه محرمیتش درسته اگرچه بخاطر عدم کسب اجازه از پدر دچار گناه شده

 


یه دختر:

خب لابد دلیلی برا مخالفت خونوادتون هست خواهشا بیشتر حواستونو جمع کنین تا دیر نشده یه فکر اساسی کنین

 


کردیا:

درکت میکنم این اصلا موضوع ساده ای نست دوستان که به خانواده بگه عزیزم به دلت رجوع کن اون بهت میگه چیکار کنی

 


جواب به سوال کننده:

این که دختر برای ازدواج دائم باید پدرش اجازه بده مربوط به دخترای نابالغ، سفیه و کودن هست این جوری که در روایات داریم و مربوط به همه ی دختران نمیشه.

شما می تونید با مراجعه به دادگاه حکمی بگیرید که اجازه بده با کسی که می خواید ازدواج کنید.

 


حسین:

دوستان بی اطلاع و کم اطلاع چرا نظر بی خود میدید و به کسی نسبت زنا میزنید.خواهرم درسته که شما با تجاوز زن شدی اما برای صیغه چون ازاله بکارتت با ازدواج نبوده دوشیزه محسوب و باید اذن پدر می گرفتید اما اگر بدون اذن پدر صیغه کنید طبق نظر بیشتر مراجع (تا جایی که من میدونم میگم بیشتر خودتون سرچ کنید) عقد صحیحه اما عملی که انجام دادید یعنی ازدواج بی اذن عمل حرامیه و باید توبه کنید اما اون اقا شوهرتون بوده در تمام این مدت و رابطه شما شرعی بوده پس نگران نباش و از یه عالم دین سوال کن.البته مسیرت رو غلط رفتی اما دیر نیست هیچوقت با توکل به خدا برو با یه عالم دین مشورت کن

 


نیما:

طبق قانون، در صورت ازاله بکارت نیازی به ادن پدر نیست اعم از اینکه از طریق مشروع باشه یا غیرمشروع. خواهشا وقتی اطلاعاتتون کامل نیست در اون خصوص اظهار نظر نکنید و به کسی اتهام نزنید. 

 


محمد:

سلام 
برو دادگاه درخواست بده بدونه اجازه پدرت نامه میدن که عقد کنی
موفق باشی

 


متاسفم:

چقدر جالبه هرزه گیری توی جامعه پا شده یه افتخار که یه دختر باافتخار بگه توی آغوش یه نامحرم لذت میبردم و بقیه هم تشویقش کنن 
واقعا برای خودم و جامعه و این قبیل دخترا متاسف شدم

 


Elnaz R:

با سلام بنده یک دختر 28 ساله هستم که حدود سه ماه است که داغ مادر دیده ام مادری که تنها مونس وهمدمم بود در زندگی ام.مادر 59 ساله ام من را به همراه دوبرادر ویک خواهرم که همگی در خانه پدری هستیم برای یک عمر تنها گذاشت  وبه آسمانها رفت .مرگ نابهنگامش زندگی را به آخر رساند برایمان وبه معنای واقعی نابود شدیم نابود چون زندگیمان بود وهمین یک مادر .مادری که رنج دیالیز را به خود میخرید که فقط وفقط سایه اش برسرمان باشد...
اگربخاهم بگویم اززجری که دراین سه ماه کشیدیم یااینکه لحظه ای ازخانه بیرون نرفتم جزاینکه سر مزار مادر میروم هرچه بگویم کم گفته ام.ماعاشق مادرمان بودیم برای رفتنش زودبودخیلی زود آن هم با4بچه درخانه. ..
بنده باهمه این شرایط میگذراندم تااینکه یک ماه پیش خاستگاری برایم آمد بنده تایک ماه نمی‌گذاشتم که به خانه بیایندولی ازاصرارهای فراوان مادرش به خانه مان آمدند..پسرشان رییس یکی ازدیوانهای دادگستری بود وسی سال سن داشت.موقعیت بسیارعالی داشت وخودش هم به دلم نشست.بعدازهمه سختیهای نبودمادرکمی سرپاشدم وجانی گرفتیم...ولی ولی نمیدونم چی بگم که چرابعدازخاستگاری به رغم اصرارهای فراوانشان برای سرگرفتن این ازدواج دیگرخبری ازآنها نشد...حالم خیلی بداست خیلی چون یک غم بر روی غم رفتن مادرم اضافه شد..یک طرف داغ مادرم واینکه هنوز مشکی اش تنم هست ویک طرف امیدی که ازاین ازدواج ازمن ناامیدشد. اگربگویم که چه میکشم روزهاوشبها...من الان اصلا در موقعیتی نبودم که باسیاه مشکی مادرم تنم این بلا راسرم آورند...از لحاظ ظاهر یا موقعیت خانوادگی در حد کمی هم نیستم..ظاهرم زیبایی رادارد...به من بگویید که چه کنم با دلم که درداغ مادرم امیدش کردند وناامیدش کردن چه کنم.آخه شمابگوییدکه دل یک دختر داغدارسوزاندن داره باوجوداینهمه اصرار ازطرفشان...بگویید چه کنم؟؟؟ پس رحم خدا به یک دختر داغدار مادر چرا نمی آید. .منکه دل از همه چیزبریده بودم داغ مادر کم بود اشکم برای این مورد هم دربیاید خداکه میدانست اینطور میشود ومن سختترین زجر زندگیم یعنی داغ مادر را میکشم چرا مسبب این کار شد اطرافم راکه میبینم داغ که ندیده اند هیچ خدا آب هم نمیگزارد در دلشان تکان بخورد اونوقت مرا در این وضعیت روحی خیلی بد اینطورکرد..خواهش میکنم راهی جلوی پایم بگذارید به نظر شما به خاله ام که واسطه‌ کرده بودنش بگویم که مادرش زنگ بزند و جریان را بپرسد ولی وانمود کند که من خبر ازین تماس ندارم 

 


maryam:

سلام 
چرا اینجا کامنت گذاشتی باید قسمت سوالات می پرسیدی 
از غمت ناراحت شدم خدا جواب کسی که دلش شکسته رو به حق اشگ هاش بده واگذارشون به خدا خودتو ناراحت نکن عاشقش که نبودی !!! ولی ناراحت تر از قبل شدم وقتی گفتی که از همه جا دل بریدی ، یعنی چی این حرف ها تو بیست و هشت سال سن داری و راه طولانی پیش روت قوی باش دختر
نمیدونم بچه چندمی اما میدونم خواهرت چشمش به تو این کار و نکن با خودت 
براش ختم قرآن بزار روزی یه جز براش بخون اون به ضجه هات نیاز نداره اذیتش نکن به زندگی برگرد براش دعا کن ، خیرات زیاد بده هر وقت دلت نگاهشو خواست خیرات بده دوست داشتن ، دل تنگی که جمعه ، شنبه نداره 
عاشقش باش اون مورد هم تموم شده و رفته خدارو شکر دوستش نداشتی که در ضمن هر کسی که خواستگاری اومد نباید به دلت بشینه ، اونی که سهم تویه یه روزی که خدا صلاح بدونه سر و کلش پیدا میشه و تو نمی فهمی کی عاشق شدی ، عاشق نشدی چون سهمت نبوده تو چیزیو از دست ندادی سنتم بالا نیست
برای بهترین ها رو آرزو می کنم امیدواذم با این مسیله آفرینش کنار بیای 

 


راهنما:

النازجان تو واقعا درد بزرگی کشیدی و من وقتی به تو فکر می کنم دیوانه می شوم خدا انشاالله مادرت را غریق رحمت خویش قرار دهد و آنهایی را که قصد ستم و بازی تورا داشتند را نابود کند تو علاوه بر اینکه ظاهر زیبایی داری از حرفات پیداست که باطن زیبایی هم داری خدا انشاالله که تو را خوشبخت کند و بهترین شوهر دنیا را نصیبت کند .کسی که واقعا لیاقت همچین دختری را که این همه سختی کشیده و باز هم ادامه می دهد را داشته باشد.تو با این همه سختی زیادی که کشیدی باز هم نا امید نشو همه ما روزی میمیریم یکی زودتر و یکی دیرتر تنها تفاوت اینجاست که خداوند تو را از بس که زیاد دوست دارد بیشتر از بقیه به تو سختی می دهد خداوند از همه امتحان می گیرد و امتحانش از بندگان خوب و خالصش بسیار سخت تر است انشاالله همه ما در امتحانات خدا پیروز باشیم و می دانم که تو پیروز می شوی و به سعادت می رسی.سعادت و خوشبختی بدون داشتن غم و اندوه و عذاب مهم نیست بلکه با وجود داشتن آن ها مهم است و این را نیز بدان که خداوند تو را می بیند و اگر در این دنیا به تو بیش از بقیه سختی می دهد در آن دنیا جایگاه بهتری به تو خواهد داد و در بهشت بی پایان خود قرار می دهد. در عدل او شکی نیست                                                           و در آخر آرزوی موفقیت بی پایان

 

 

برای ارسال سوال و مطلب کلیک کنید

یه دوست

سلام بنظر من بایددلیل مخالفت مادرتوباازدواج بپرسی شایددلیل قانع کننده ای دارن وحق بااوناباشه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan