زندگی برتر

پرسش و پاسخ و مشورت درباره خانواده، مسائل شخصی، همسر، ازدواج، مسائل اجتماعی و ...

رابطه دختر 16 ساله با مرد متاهل

  • ۱۵:۳۵

سلام
من توی 16 سالگی با شوهر یکی از اقوام اتفاقی دوست شدم. دوست که نه فقط برای مدت کوتاهی کار به لمس و ... کشید . ولی این قضیه پژواک پیدا کرد و همه فامیل فهمیدن. الان که 25 سالمه هنوز منو سرزنش میکنن.

فکر میکنید تقصیر من بوده در حالی که مرد 28 سالش بود و من فقط 16 سال داشتم و زن اون مرد که از اقوام مون بوده باید چطوری با این مسِِاله برخورد کنه چون ما همیشه چشم تو چشم میشیم. و من چطوری بر خورد کنم؟ چون واقعا نمیدونستم توی اون سن نوجوونی.

برای ارسال پاسخ به این سوال کمی پایین تر بروید

پاسخ های کاربران:


نمی خوام بگم شما اصلا مقصر نبودید . ولی اون فامیل و والدین شما هم کم مقصر نبودند . به قول دکتر قاسم زاده ، عاطفی شدن یکی از اتفاقاتی هست که در اون سنین رخ میده . اگه اون احساسات به راه درستش هدایت نشه ، دیگران ازش سوء استفاده می کنن .

اتفاقی که برای شما رخ داده در همین حیطه قرار میگیره . شما در اون سن از لحاظ جنسی ( اندام و جذابیت های جنسی ) شبیه یه زن شده بودید ولی از لحاظ عاطفی و روانی به حدی که مثل یه زن رفتار کنید نرسیده بودید . پدر و مادر شما باید بهتون می گفتند که در اون سن حالات روحی شما تغییر می کنه . این طوری میشید اون طوری میشید . اگه بهتون می گفتند شاید چنین اتفاقی نمی افتاد . 

به هر حال بعضی از اشتباهات به این راحتی ها جبران نمیشه . شما در اون سن یه اشتباهی کردید که نمیشه شما رو صد در صد مقصر دونست .

پدر و مادرتون هم نمی دونستند . مثل خیلی از پدر و مادرهای دیگه . مطمئنا اگه می دونستند نمی ذاشتند شما به جایی برسید که چنین اشتباهی بکنید .

شما که طعم تلخش رو چشیدید حواستون به تربیت جنسی بچه ها ی اطرافتون باشه .

موفق باشید


آرا:

من تو سن بلوغ(11سالگی)از یه بنده خدایی خوشم میومد(من دختر بدی نیستما!فقط ازش خوشم میومد.همین.تازه فقطم از پشت پنجره نیگاش می کردم. هیچ وقت بیش از این حد نشد.)
تو دوران بلوغ احساسات به عقل غلبه داره.من اون موقع با خواهرم،مادرم،دوستام ومشاور مدرسمون صحبت کردم و فهمیدم که این احساس و میل شدیدی که من تو خودم احساس می کنم.خیلی زودگذر است و ناشی از تغییرات هورمونامه.پس تصمیم گرفتم دیگه اون آقا رو نبینم(حتی از پشت پنجره!) البته خونوادمم خیلی کمکم کردن و همش سعی می کردن ذهنمو مشغول نگه دارن تا به این چیزا فکر نکنم.البته منم همچین آدمی نبودما.بیشتر اوقات سرم تو کتاب دفترام بود.ولی بعضی اوقات شیطون می رفت تو جلدمو ناخودآگاه نگام می رفت سمت پنجره!اما درست همون لحظه که می خواستم برم پشت پنجره و بیرونو نگاه کنم.یهو یه بالش شترق!می خورد تو سرم!!!(خونواده ی گل و بلبلم بودن.نازی!من قربون این شوخیای با مزشون برم!)بعدم کلی با هم بازی می کردیم و فکرم از پنجره و این حرفا میومد بیرون!(بله،همچین خونواده ی با فکر و منطقی هستیم ما!الآنم داریم تقریبا همون برنامه ها رودر مورد داداشم پیاده می کنیم!)البته تو اون دوران من کتابای روان شناسی زیاد می خوندم و عواقب این جور عشقا و رفاقتا رو می دونستم.پس کلا به این سمتا گرایش نداشتم.


یک رفیق جدید:

11 سال خیلی سن کمیه خدایا خودت بندگانت را اصلاح کن


آرا:

چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟من که کار اشتباهی نکردم.عجب آدمای بی جنبه ای هستینا!(کلی نگفتم!


یه دوست خیر خواه:

رفیق جدید شما مطمعنی الان کامل خوندی حرف خانم آرا رو؟


-:

اینکه چطور برخورد کنید باید ازته دل پشیمان باشید وتوبه کنید .دردل نادم باشید ولی درمقابل همسر اون به روی خود نیاورید چون بازگوئی اینگونه خاطرات نتایج خوبی ندارند.اما اینکه تقصیر چه کسی بوده ؟درهرگناهی هر کس سهم خودش رابه صورت کامل دارد ودرگناه خود کاملا مقصر است یعنی نمیشود گناه را قسمت کرد 10درصد مال یکی 50 درصد مال یکی وبقیه ازآن دیگری .نه دریک گناه مشترک هرکس درحد خودش درنزد خداوند صددرصد گناهکار است منتها شدت وضعف گناه درنزد خدامتفاوت است مثلا در جریان شما شما بین خودت وخدای خودت صددرصد گناهکاری ولی شدت گناه شما نسبت به اون آقائی که گناه این کار را بیشتر میدونسته کمتر است .خداوند ارحم الراحمین است وچهل حجاب به گناه انسان میکشد تا رسوا نشود اما وقتی خود انسان همه حجابها را درید گناهش دربین مردم عیان میشود به هر حال توبه تنهاترین وبهترین راه است که ننگ هر گناهی ازدامن انسان زدوده شود


گونگ فو کار:

اگه خوناده ارا روشنفکر نبودنو به جای بالش از میز وصندلی استفاده میکردن الان قیافش چه شکلی بود به نظرتون


ابراهیم:

ما بچه بودیم.همشهری های ما که نزدیک ما بودن هیچوقت دخترشون خونه ما نمی آوردن.تا اینکه من بزرگ شدم بازم نیاوردن منم نرفتم خواستگاری هیچکدومشون تا یکم روشون کم شه.بعد ملت دختر 16 ساله همشهریشون بقل کرده.بابا ای ول.
ما اسم دخترای همشهریمون نمی دونستیم حالا ملت رابطه هم دارند.

من اگر بودم که به هیچ عنوان نمی تونستم ببینمش.فقط سالی یکبار اونم چون واجب هست وسلام


برای ارسال سوال و مطلب در وبسایت زندگی برتر کلیک کنید

jessie baek

سلام دوست عزیز

میخوام شما رو به وبلاگم دعوت کنم.💐

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan