زندگی برتر

پرسش و پاسخ و مشورت درباره خانواده، مسائل شخصی، همسر، ازدواج، مسائل اجتماعی و ...

32 سالمه و خواستگار ندارم

  • ۲۰:۴۵

سلام
من دختری 32 ساله و مجرد هستم و تا حالا حتی یک خواستگار هم نداشتم به خاطر اینکه زیبا نیستم الان تو این سن فشار جنسی واقعا بیچارم کرده دیگه طاقت ندارم صبر تا کی شاغل هستم و در آمدی بالای 2 میلیون تومن دارم خودم راحت می تونم یک زندگی رو اداره کنم .
الان با یک پسر 22 ساله که کارگر ساختمونه زمانی که داشت تو خونم کار می کرد آشنا شدم از نظر مالی خیلی ضعیفه توان اداره یک خانواده یا حتی گرفتن یک مراسم ساده رو نداره با هم حرف زدیم و تصمیم گرفتیم با هم ازدواج کنیم ولی باید تمام هزینه های ازدواج و حتی هزینه ی زندگی رو من تامین کنم چون اصلا اون در آمدش به خودش نمی رسه چه برسه به یک زندگی مشترک.
 این پسر از نظر قیافه عالیه ولی یکم لاغر و قدش هم اندازه خودمه اهل یکی از روستاهای دور افتادست خیلی سادست بیش از حد می خواستم از شما نظر بخوام ببینم ازدواج با این شخص به صلاحمه یا نه البته آزمایش اعتیاد داد و پاک بود و شغلشم قابل ارتقاست بالاخره روزی بنا میشه و در آمدش بیشتر میشه خوب بنا هم در آمدش خیلی خوبه خودتون نظر بدید

عشقم ازدواج کرد، چه جوری فراموشش کنم؟

  • ۱۹:۲۵

سلام,
من یه پسر 20 ساله دانشجو هستم,
کلاس 2 دبیرستان بودم که از یکی از دخترهای فامیل مون خوشم اومد و من از طریق دختر عمه م باهاش دوست شدم، جریان خیلی مفصلی داره که به طور خلاصه میگم، بعد دوستی با این خانم کم کم عاشقش شدم و...
تا اینک ماه رمضون 91 اتفاقی افتاد و باعث شد از هم جدا بشیم, خرداد 92 بود که دوباره بهم رسیدیم, تو این مدت براش خواستگار اومد که جواب رد داد و به من گفت بخاطر تو با هیچکس دیگه ای نمیرم، مرداد 92 براش خاستگار اومد و جواب مثبت داد و ...، خیلی عذاب کشیدم بخاطر شکست عشقیم,
تا اینکه چند شب پیش (نامزد داره) بهم زنگ زد بیا ببینمت و ... منم فورا بهش گفتم (گم شو دیگه بهم زنگ نزن) زود قطع کردم، تازه داشتم فراموشش میکردم, تو رو خدا یکی به من بگه چه جوری این مدت عشق رو فراموش کنم؟
چطور این تنفری که ازش دارم رو فراموشش کنم؟

  • ۱۶۷

حضور شخص سوم در شب زفاف!

  • ۱۸:۰۵

سلام 
گرفتار رسمی عجیب و غریب شدم ! حضور شخص سوم !
ترور خدا جواب بدین .
اخه همین حالت میخواد برام پیش بیاد!
چند وقت دیگه حدود 1 ماه دیگه عروسیمه
ممنونم

  • ۶۶۰

ترس از دست دادن شوهر جذاب

  • ۱۷:۰۳

واقعیتش من یک مشکل خیلی بزرگ دارم که نمی دونم چیکار کنم


من دختری 23 ساله هستم که چند روزه پیش ازدواج کردم حدود یک سال پیش پسر دوست بابام اومد خواستگاریه من چیزی که اصلا انتظارشو نداشتم پسری که واقعا از نظر زیبایی تک بود با موهای طلایی و پوست سفید و اجزای صورت بسیار زیبا که تقریبا تو محلمون چون کوچیکه تقریبا معروف شده بود ولی من دختر خیلی زیبایی نبودم قیافم معمولی بود ولی چون نسبت به خانوادمون شناخت کامل داشتن و از چادری بودن و اخلاق من خوششون اومد اومدن خواستگاریم اولش خیلی خوشحال بودم فکر می کردم زیباترین شوهر دنیا نصیبم شده ولی نمی دونستم که تازه مشکلاتم شروع میشه دوران نامزدیمون شروع شد


وقتی با هم بیرون می رفتیم دیگران یک جوری به ما نگاه می کردن و یواشکی طوری که ما نفهمیم می گفتن خاک بر سرش با این قیافه و هیکل رفته چی گرفته یا حتی دوستان مدرسمون می گفتن بعضیا خیلی شانس دارن اصلا قیافه ندارن ولی خدا بهشون خواستگار خوب می ده و از اینجور حرفا طوری که کاملا اعتماد به نفسمو از دست دادم


 انصافا شوهرم تا الان در برابر تمام این حرفا ایستادگی کرده در مقابل خواهراش پدر و مادرش و همه و گفته که منو دوست داره ولی تاکی باید من این شرایطو تحمل کنم دختر زشتی نیستم ولی در حد شوهرم زیبا نیستم دیگه شرایط برای من غیرقابل تحمله کاربجایی رسیده که حتی از خودشم خجالت می کشم نمی دونم درکم می کنید یا نه الان چند روزه عروسی کردیم اومدیم سرخونه زندگیمون از خودش خیلی راضیم همش ازم تعریف می کنه همه جا هوامو داره ولی تا کی می ترسم از آینده می ترسم یکی بیاد شوهرمو گول بزنه و از دستم دربیاره واقعا سیرت شوهرمم مثل چهرش زیباست مهربون و با خدا بهم میگه سیرتت منو عاشق خودش کرده ولی حرف های دیگران عذابم می ده دوست ندارم هیچ مهمونی برم همیشه دوست دارم با شوهرم خونه تنها باشیم به نظرتون چیکار کنم ؟

رابطه دختر 16 ساله با مرد متاهل

  • ۱۵:۳۵

سلام
من توی 16 سالگی با شوهر یکی از اقوام اتفاقی دوست شدم. دوست که نه فقط برای مدت کوتاهی کار به لمس و ... کشید . ولی این قضیه پژواک پیدا کرد و همه فامیل فهمیدن. الان که 25 سالمه هنوز منو سرزنش میکنن.

فکر میکنید تقصیر من بوده در حالی که مرد 28 سالش بود و من فقط 16 سال داشتم و زن اون مرد که از اقوام مون بوده باید چطوری با این مسِِاله برخورد کنه چون ما همیشه چشم تو چشم میشیم. و من چطوری بر خورد کنم؟ چون واقعا نمیدونستم توی اون سن نوجوونی.

ارسال سوال و مطلب

  • ۱۴:۲۱

سوالات خودتون رو درباره خانواده، مسائل شخصی، همسر داری، خواستگاری، دوران عقد، مسائل اجتماعی، ازدواج و ... از طریق بخش نظرات این مطلب برای ما ارسال کنید تا داخل وبسایت زندگی برتر قرار بگیره

 

لطفا توصیه های زیر رو قبل از ارسال سوال مطالعه کنید:

1- لزومی نداره که مشخصاتتون رو بنویسید و میتونید ناشناس بمونید.

2- سعی کنید سوالتون خیلی کوتاه و یا خیلی بلند نباشه (حداقل 80 و حداکثر 500 کلمه)

  • ۳۱۶

تجاوز به دختر 15 ساله

  • ۱۴:۰۹

من 23 سالمه و از 15 سالگی بهم تجاوز شد ولی به خانواده ام نگفتم ولی همیشه ترس ازین داشتم که بی آبرو بشم . حالا هم نمی دونم از کجای قصه شروع کنم ولی الان نه راه پس دارم نه طاقت ادامه دادن . تو 17 سالگی به پسر خاله مادرم که از بچگی هم بازی بودیم حقیقتو گفتم . .. و... 5 سال ازم بزرگتره و الان 6 ساله که باهاش رابطه دارم تنها تفاوتمون با یه زن و شوهر عادی اینه که زیر یه سقف نیستیم چون باکره نبودم صیغه اش ام . 
چندین بار از خانواده ام خاستگاری کردن ولی قبول نمیکنن وگرنه الان همه چیز رسمی شده بود و من آرامش پیدا میگردم . 

از اول اشتباه از خودم بود که اعتماد کردم ولی دوستش داشتم ،اونم تشنه امه و حاضره برام بمیره . نه میتونم فراموشش کنم نه راهی هست که ما علنی ازدواج کنیم. من کارشناس ارشدم و اونم کارمند شرکت و حقوقدانه بسیار عاقل و فهمیده است و باهوشه . هنوزم همون حسی رو که شش سال پیش به هم داشتیم رو داریم و عاشق همیم .با اینکه همه فکر میکنن مجردم ولی تجربه یه زن کامل رو دارم جالبش اینجاست که کل خانواده من هم تو حیطه پزشکی درس خوندن و تحصیل کرده ان. اما اعتقادات مذهبی سختی دارن . تا حالا 8 تا خاستگارمو بخاطرش رد کردم ولی خانوادم نمی فهمن و تا حرفشو می زنم کتکم می زنند. نمیدونم تا کی میتونم ادامه بدم ... جای من بودید چیکار میکردید؟ 
شش سال با ترس و لذت تو آغوشش بودم . وقتی به عقب بر میگردم باورم نمیشه چیکار کردم ..... 

بازم بهتون سر میزنم امیدوارم جوابم رو زودتر بدید ...

۱ ۲
Designed By Erfan Powered by Bayan